مشاهدات طر فداران مهندس موسوی / خبرگزاری فارس
این مشاهده که می توان آن را مشاهده منطقهای نامید یکی از اشتباهات معروف در آمارگیری است. واقعیت این است که در بسیاری از مسایل از جمله عقاید دینی و آرای سیاسی بین افراد "نزدیک به هم" شبهات آماری قابل توجه وجود دارد.
در مورد موضوع مورد بحث کم و بیش بر همگان روشن است که وضعیت اقتصادی و اجتماعی یک نفر ارتباطی جدی با نظر سیاسی او دارد؛ فردی که در شمال تهران، مثلاً در قیطریه، زندگی میکند به احتمال زیاد از نظر رأی سیاسی به یک هممحله ای خود شبیهتر است تا به کسی که در جنوب تهران، مثلاً در میدان خراسان، زندگی میکند. دو نفر که با هم دوست هستند به احتمال زیاد در عقاید سیاسی هم به هم شبیه تر هستند تا دو نفر که با هم ارتباطی ندارند.
مثال زیر نشان میدهد که مشاهده منطقهای تا چه حد گم راه کننده است. شکل زیر جامعه ای صد و ده نفره را نشان می دهد که دقیقاً نیمی از آ نها سبز هستند.
اکنون فرض کنید هر فرد سبز بگوید که از بین خود و اطرافیانش (که معمولاً روی هم 9 نفرند) چند درصد سبز هستند و میانگین اعداد را به عنوان درصد سبزها محاسبه کنیم:
یعنی این نوع مشاهده منجر به خطایی 22 درصدی شده است! آیا مهندس موسوی و مشاورانش از این موضوع غافل بودهاند؟!
ما با لباس ها و روبان های سبز، وجود خودمان را ثابت کردیم!
باید به این نکته توجه کرد که در این مورد علاوه بر ایراد مشاهده منطقهای، که در بالا ذکر شد، ایراد دیگری هم وجود دارد و آن پیشگامی سبزها و سازماندهی شدن آنها است؛ سبزها به دلیل دستور گرفتن از لیدرهای خود در استفاده از این نماد بسیار مصرتر بودند در حالی که کسی که هفتهها سبز پوشیده و کسی که بدون هیچ تظاهری به دکتر احمدینژاد رأی داده هر دو فقط یک رأی دارند. البته خیلیها هم که سبز بودند هنوز به سن قانونی برای رأی دادن نرسیده بودند.
هر خودرو یک ستاد: من خودم دیدم که اکثر خودروها مثل من روبان سبز داشتند!
اولاً این هم باز یک مشاهده منطقهای است؛ آیا شهروندان شمال تهران بی شتر در شمال تهران تردد میکنند یا در محلههای جنوبی؟ جواب روشن است. ثانیاً پیش گامی سبزها این مشاهده را هم به نفع افزایش ظاهری درصد سبزها مخدوش میکند. ثالثاً آیا به این فکر کرده اید که هر شهروند با توجه به وضعیت مالی خود به طور متوسط چند خودرو دارد؟ در خانواده های ثروت مند، غیر از کودکان، هر فرد یک خودروی شخصی دارد و برعکس یک خانواده فقیر، با وجود جمعیت بیشتر، حداکثر یک خودرو دارد. با توجه به این که به طور آماری گرایش خانواده های ثروتمند به مهندس موسوی بیشتر از گرایش خانواده های فقیر به ایشان است مشاهده ماشین ها ما را گمراه می کند.
فرض کنید در جامعه 50 درصد سبز باشند. اگر به طور میانگین هر دو نفر سبز یک خودرو و هر چهار نفر غیرسبز یک خودرو داشته باشند چه چیزی در سطح خیابان خواهیم دید؟ هر 100 نفر سبز 50 خودرو و هر 100 نفر غیرسبز 25 خودرو دارند و در نتیجه 66 درصد خودروها سبز هستند. این یعنی خطایی 16 درصدی به نفع سبزها!
نکته دیگر ساعاتی است که یک خودرو در خیابان حرکت میکند. بسیاری از خودروهای سبز برای اینکه تبلیغات کنند علاوه بر ساعاتی که بهطور طبیعی در خیابان هستند ساعاتی را هم اضافه کاری میکردند! اگر فرض کنیم به یک ماشین سبز تبلیغی به طور میانگین دو برابر حالت عادی خیابانگردی کند خطا شدیدتر خواهد شد: 100 خودروی سبز در مقابل 25 خودروی غیرسبز و این یعنی سبزها در خیابان به نظر 80 درصد میرسند. 30 درصد خطا! آیا مهندس موسوی و مشاورانش از این موضوع غافل بود ه اند؟!
هر کس به پنج نفر تلفن بزند: من به خیلی ها زنگ زدم، همه مثل من سبز بودند
این عمل کرد تبلیغاتی که با ایده گرفتن از شبکههای هرمی طراحی شده بود از دو جهت موجب تصور نادرست از درصد طرفداران مهندس موسوی شد. اولاً تبلیغ کننده ها به دوستان خود زنگ میزنند و این بسیار طبیعی است که رأی دو دوست شبیه هم باشد. ثانیاً کسانی که با تلفن توجیه میشدند بارها و بارها به آن ها تلفن میشد و به آ نها این طور القاء میشد که اکثریت جامعه طرفدار مهندس موسوی هستند.
این عمل کرد تبلیغاتی که با ایده گرفتن از شبکههای هرمی طراحی شده بود از دو جهت موجب تصور نادرست از درصد طرفداران مهندس موسوی شد. اولاً تبلیغ کننده ها به دوستان خود زنگ میزنند و این بسیار طبیعی است که رأی دو دوست شبیه هم باشد. ثانیاً کسانی که با تلفن توجیه میشدند بارها و بارها به آن ها تلفن میشد و به آ نها این طور القاء میشد که اکثریت جامعه طرفدار مهندس موسوی هستند.
اعتراض و فشار روانی به اقلیت موضعی: ما که ندیدیم کسی بخواهد به احمدی نژاد رأی بدهد
طرفداران مهندس موسوی معترضان به وضع موجود هستند و طرفدارن دکتر احمدینژاد مدافع نسبی ادامه وضع موجود. از نظر جامعه شناسان و کسانی که تجربههای اجتماعی دارند روشن است که بیان نارضایتی یک فرد معترض چندین برابر بیان رضایت یک فرد راضی است. به عنوان مثال کسی که در ادارهای با برخوردی ناشایست مواجه شده است به احتمال زیاد این موضوع را به دیگران منعکس میکند ولی کسی که کارش بهطور عادی انجام شده است عموماً در این مورد با کسی صحبت نمیکند. همین وضعیت باعث شد که طرفدارن مهندس موسوی در استفاده از نمادهای رنگی و تبلیغات کلامی چندین برابر طرفدارن دکتر احمدینژاد ابراز وجود کنند. از طرف دیگر در بین گروههایی که اکثریت طرفدار یک نامزد خاص هستند فشار روانی موجب می شود فرد مخالف از بیان عقیده خود صرف نظر کند.
پرسیدن نظرات افراد در حوزه اخذ رأی: من با هر کسی در صف صحبت کردم مثل من فکر می کرد
واضح است که افراد معمولاً در حوز های که به محل زندگیشان نزدیک است رأی میدهند. اگر شهروند ساکن نیاوران سری به حوزه ای در میدان شوش بزند خواهد دید که اکثر رأی دهندگان خلاف او فکر میکنند. مثال ساده زیر نشان میدهد که مشاهدات سبزها در حوزه ها تا چه حد موجب تصور اشتباه و اغراقآمیز از درصد طرفدارن مهندس موسوی شده است. هر کدام از یازده ستون زیر یک حوزه اخذ رأی است. در حوزه سمت راست هر 10 نفر سبز هستند. در حوزه بعد 9 نفر سبز هستند و به همین ترتیب در آخرین حوزه کسی سبز نیست. پس 50 درصد سبز هستند.
اکنون فرض کنید مبنای ما برای محاسبه درصد سبزها گزارش دقیق سبزها باشد. در حوزه اول 10 نفر گزارش میدهند 100 درصد. در حوزه دوم 9 نفر گزارش میدهند 90 درصد و الی آخر. نتیجه با محاسبه ساده زیر به دست میآید.
جواب 20 درصد بیش تر از مقدار واقعی است. آیا مهندس موسوی و مشاورانش از این موضوع غافل بوده اند؟!
به هر حال وزارت کشور هم معترف است که در تهران اکثریت با ما سبزهاست!
بله، این درست است البته نه یک اکثریت نزدیک به مطلق بلکه اکثریتی نزدیک به 52 درصد و به دکتر احمدی نژاد هم حدود 43 درصد از مردم شهر تهران رأی دادهاند. جدا از این حتی اگر فرض کنیم تمام مردم تهران طر فدار مهندس موسوی باشند، این انتخابات ریاست جمهوری بود نه انتخابات شهرداری تهران! طرف داران مردم سالاری میبایست رأی اکثریت مردم ایران را بر رأی شخصی خود و یا رأی به همشهریان خود مقدم بدارند.
آیا واقعاً ممکن است نظر اکثریت مردم خلاف نظر ما سبزها باشد؟!
دکتر احمدی نژاد در دفاع از عمل کرد دولت خود معمولاً به خدمات دولت در روستاها و شهرهای کوچک استناد میکند و کم تر از در مورد خدماتش در تهران میگوید. آیا ممکن نیست این حرف ها تا حدی راست باشند؟ آیا تمایل بالا به ایشان در روستاها و شهرهای کوچک شاهدی بر درستی این ادعا نیست؟ آیا ممکن نیست نظرات انتقادی دکتر احمدی نژاد در مورد برخی رجال سیاسی کشور، صرف نظر از صحت یا سقم آنها، موجب افزایش آرای ایشان شده باشد؟ آیا اصولاً تعمیم نظر ساکنین شهر تهران به نقاط دیگر کشور از نظر علمی درست است؟ آیا می دانید جمعیت مردم کلان شهرها تنها در حدود 23 درصد کل جمعیت کشور است و مشارکت آن ها در انتخابات به مراتب از روستاها و شهرهای کوچک کم تر است؟ آیا وقتی دلیل مطرح شده در بیانیه مهندس موسوی خطاب به مردم، این ایرادات را دارد نباید احتمال بدهیم که مشکلات موجود در انتخابات در حدی نباشد که نتیجه آن را تغییر دهد؟
البته واضح است که مطالب بیانشده ثابت نمیکند که روند انتخابات سالم بوده است، ولی آیا بهتر نیست که نامزدهای معترض کار را تنها از مسیر قانونی پیگیری کنند و از حق خود برای شمارش مجدد آرا و ملاحظه تک تک تعرفه ها استفاده کنند و رأی دهندگان در انتظار اثبات یا رد این مطالب صبر کنند؟ به یاد بیاوریم که یکی از مهم ترین شعارهای مهندس موسوی این بود:
« بازگشت امور به مسیر قانون »
*ارسال شده توسط ا. محمودی، دانشجوی رشته ی ریاضی و علوم کامپیوتر، دانشگاه صنعتی شریف